در آینهٔ وجود مطلق


خود بینم و خودنمایم الحق

مائیم حباب و آب دریا


هم جام شراب و بحر و زورق

او معشوقست و عاشق ما


از عشق شدیم هر دو مشتق

مستیم و خراب در خرابات


ایمن ز مقیدیم و مطلق

یک جرعه ز درد درد ساقی


بهتر ز هزار جام رادق

ما بلبل سرخوشیم و گلشن


از نالهٔ ما گرفت رونق

هر قول که گفت نعمت الله


گفتند جهانیان که صدق